top of page

از کابل تا تهران؛ جنگ مشترک علیه آموزش دختران افغان

  • Tamim Attaiy
  • Apr 21
  • 3 min read
Photo: Paula Bronstein | Getty Images
Photo: Paula Bronstein | Getty Images

در جهانِ پر از شعارهای حقوق بشری، هنوز هم آموزش برای بسیاری از کودکان، به‌ویژه دختران، نه حق بلکه امتیازی مشروط است. برای دختران افغان، این امتیاز حالا بیش از هر زمان دیگری در معرض تهدید قرار دارد؛ چه در سایه طالبان در افغانستان، و چه در آفتاب تبعیض در جمهوری اسلامی ایران. دو ساختار، دو ایدئولوژی، اما یک هدف مشترک: محروم‌سازی نظام‌مند کودکان افغان از حق آموزش.


سیاست حذف: از کابل تا تهران

اداره آموزش و پرورش شهرستان‌های تهران به‌تازگی در اطلاعیه‌ای رسمی اعلام کرده است که دانش‌آموزان مهاجر افغان که دارای برگه سرشماری یا برگه بازگشت به افغانستان هستند، دیگر اجازه ثبت‌نام در مکتب‌های این کشور را برای سال تعلیمی ۱۴۰۴ ندارند. این اطلاعیه به‌وضوح نشان می‌دهد که دولت ایران تصمیم گرفته هزاران کودک مهاجر افغان را عملاً از نظام رسمی آموزشی حذف کند.


در متن این دستورالعمل آمده است که مدیران مکتب‌ها نه تنها از ثبت‌نام این دانش‌آموزان خودداری کنند، بلکه خانواده‌های آنان را نیز برای پی‌گیری به اداره کل ارجاع ندهند. چنین تصمیمی، چهره‌ای کاملاً رسمی و قانونی به این تبعیض می‌بخشد و در عمل، دروازه‌های آموزش را به‌روی کودکان افغان می‌بندد؛ کودکانی که بسیاری‌شان تنها به امید آموزش از افغانستان بیرون آمده‌اند.


دختران؛ قربانیان همیشگی

براساس آمارهای رسمی، بیش از دو میلیون مهاجر افغان در ایران دارای برگه سرشماری‌اند. از میان آن‌ها، حدود ۶۱۰ هزار دانش‌آموز در مکتب‌های ایران مشغول تحصیل بوده‌اند. حالا مشخص نیست چه تعداد از این دانش‌آموزان با این تصمیم تازه از حق آموزش محروم خواهند شد؛ اما آن‌چه آشکار است، سقوط آزاد حق تحصیل برای افغان‌ها در کشوری‌ست که خود را مدعی عدالت اسلامی می‌داند.


دختران افغان، بار دیگر نخستین قربانیان‌اند. در افغانستان، طالبان دروازه مکتب‌ها را به‌روی آنان بست. حالا در ایران، آنان حتی فرصت ثبت‌نام را نیز از دست می‌دهند. خانواده‌هایی که با سختی و خطر مهاجرت را برای آینده فرزندان‌شان پذیرفته بودند، امروز با درهای بسته‌ای مواجه‌اند که با مُهر رسمی بسته شده است.


طالبان و جمهوری اسلامی؛ دو مسیر، یک مقصد

طالبان با تفسیر خشک و افراطی از دین، مکتب را برای دختران حرام اعلام کرد. جمهوری اسلامی ایران، با توسل به ضوابط اداری و قانونی، همان نتیجه را به‌دست می‌آورد؛ بدون نیاز به اعلام رسمی ممنوعیت آموزش دختران. هر دو، در نهایت، به یک نقطه می‌رسند: جلوگیری از شکوفایی فکری و توانمندسازی نسل جوان افغان، به‌ویژه دختران.


این هم‌سویی ناگفته اما آشکار، زنگ خطر جدی برای جامعه جهانی و نهادهای مدافع حقوق بشر است. اگر طالبان به‌نام دین، و ایران به‌نام قانون، کودکان را از آموزش محروم می‌کنند، پس چه تفاوتی میان آن‌ها باقی می‌ماند؟


آموزش؛ تنها سنگر باقی‌مانده

در جهانی که مهاجران افغان با موجی از نابرابری‌ها، تبعیض‌ها و خشونت‌ها روبه‌رو هستند، آموزش، آخرین سنگر امید است. کودکی که قلم به‌دست دارد، شاید بتواند زنجیرهای تبعیض را بگسلد. اما وقتی همین قلم از دست او گرفته می‌شود، آینده نه تنها برای او، بلکه برای یک جامعه، تاریک می‌شود.


جلوگیری از آموزش کودکان، آن‌هم به دلایل نژادی و اسنادی، نقض فاحش حقوق بشر، کنوانسیون حقوق کودک، و حتی اصول اولیه دین اسلام است. اما در برابر این نقض آشکار، نه تنها صدایی از نهادهای بین‌المللی بلند نمی‌شود، بلکه بی‌تفاوتی سکوت‌آمیز، خود به نوعی همدستی بدل شده است.


پایانِ بی‌عدالتی؟

دختران افغان در کابل، از صنف ششم به بعد از مکتب رانده شدند. دختران افغان در تهران، پیش از ورود، از حق ثبت‌نام محروم می‌شوند. و خانواده‌هایی که در پی یافتن راه نجاتی برای آینده فرزندان‌شان بودند، حالا خود را در محاصره‌ای تازه می‌بینند: محاصره سیاست، بی‌رحمی و بی‌عدالتی.


وقتی آموزش، این ابتدایی‌ترین حق انسانی، از کودک افغان گرفته می‌شود، دیگر از چه عدالتی می‌توان سخن گفت؟

 
 
bottom of page