نیتهای پنهان طالبان در روند صلح افغانستان
- Nilofar Nayebi
- Jul 8, 2020
- 3 min read

در حالیکه جهان و مردم افغانستان با امید به آیندهای آرامتر، روند گفتوگوهای صلح میان دولت جمهوری اسلامی افغانستان و طالبان را دنبال میکنند، واقعیتهای میدانی، تجربه و رفتار متناقض این گروه نشان میدهد که طالبان هنوز هم صلح را نه بهعنوان یک راهحل سیاسی، بلکه بهعنوان یک ابزار تاکتیکی برای رسیدن به قدرت و استقرار دوبارهی امارت استبدادیشان میبینند.
تحلیل رویدادهای جاری، مخصوصاً تأکید این گروه بر رهایی هزاران زندانی پیش از آغاز مذاکرات و همزمان تشدید حملات تروریستی در سراسر کشور، نشان میدهد که طالبان نه تنها علاقهای به آشتی ملی ندارند، بلکه با تکرار راهبرد جنگی، در پی تضعیف و سقوط جمهوریتاند.
اصرار طالبان بر رهایی پنجهزار زندانیشان، از همان آغاز، تردیدهای جدی را در خصوص نیت آنان در روند صلح ایجاد کرد. بر اساس شواهد موجود، شماری از زندانیان این گروه پس از آزادی، دوباره به صفوف جنگی طالبان پیوستهاند.
در موارد مستند، از جمله در ولایت لغمان، شماری از این افراد در حمله به پاسگاههای امنیتی زخمی یا کشته شدند. این رخدادها، ادعای طالبان مبنی بر قطع ارتباط این زندانیان با جنگ را کاملاً زیر سؤال میبرد و ثابت میکند که این رهایی، یک امتیاز امنیتی برای طالبان و یک اشتباه استراتژیک برای دولت بود.
مجلس سنای افغانستان نیز بهصراحت از این روند ابراز نگرانی کرد و نسبت به بازگشت آزادشدگان به میدان جنگ هشدار داد.
گروه طالبان یک جریان مستقل سیاسی یا نظامی نیست؛ بلکه ابزاری در خدمت بازیگران خارجی و حامیان منطقهایست.
طالبان در مدرسههای دینی تربیت شدهاند، جاییکه تفسیر خشن، متحجر و افراطی از دین، جایگزین ارزشهای انسانی، مدارا، عدالت و صلح شدهاست.
این گروه هرگز در تعامل با جامعه مدنی، آزادی بیان، حقوق زن و ساختارهای دموکراتیک، آمادگی و باور ندارد. در واقع، طالبان جنگ را یک «وظیفه دینی» میدانند، و آن را تا دریافت پاداش اخروی مشروع میپندارند.
تا زمانیکه چنین ایدئولوژیای، با کمک مالی و تسلیحاتی حامیان منطقهای تقویت شود، از این گروه نمیتوان انتظار تعهد واقعی به صلح داشت.
طالبان توافقنامه با امریکا را یک پیروزی بزرگ و «فتح مبین» میدانند. از نگاه این گروه، گفتوگو با دولت افغانستان نه برای آشتی، بلکه ابزاری است برای خروج نیروهای خارجی و تضعیف امنیتی کشور.
با خروج احتمالی این نیروها بدون طرح روشن و پایدار، طالبان خود را قدرت بلامنازع میدان خواهند دید. به همین دلیل، آنان نهتنها تمایلی به کاهش خشونت نشان نمیدهند، بلکه عملاً حملات را افزایش دادهاند تا فشار بیشتری بر دولت وارد کنند و موقعیت خود را در مذاکرات تقویت کنند.
طالبان با این راهبرد، هم امتیاز سیاسی میگیرند و هم با فریب جامعه جهانی، چهرهای دیپلماتیک از خود به نمایش میگذارند؛ در حالیکه در واقعیت، به خشونت و ترور ادامه میدهند.
طالبان بر مبنای ایدئولوژی مذهبی افراطی، هرگونه ساختار جمهوری، انتخابات، حقوق بشر، برابری زن و مرد، و آزادی بیان را رد میکنند. آنان با صراحت اعلام کردهاند که نظام جمهوری را «ساخت غرب» میدانند و به دنبال بازگرداندن امارتیاند که در آن فقط تفنگ و فتوا حکم میکند.
در برابر این نگاه واپسگرایانه، دولت جمهوری اسلامی افغانستان از نظامی دفاع میکند که در آن مشارکت سیاسی اقوام، آزادی رسانهها، تحصیل دختران، و ساختارهای قانونی نهادینه شده است.
به همین دلیل، ادغام طالبان در نظام موجود، تنها در حد آرزو باقی ماندهاست؛ زیرا طالبان به اصول دموکراتیک باور ندارند و آن را «خلاف شریعت» میدانند.
سابقه عملکرد طالبان در 20 سال گذشته، پر است از انتحار، سربریدن، حمله به مکاتب و شفاخانهها، ترور فعالان زن، روزنامهنگاران، و کارمندان ملکی.
این کارنامه سیاه، طالبان را از هرگونه مشروعیت ملی محروم میسازد. چگونه میتوان با گروهی صلح کرد که از متن جامعه نیست، به رای مردم باور ندارد، و مخالف آزادی، عدالت، تنوع قومی و حتی ابتداییترین حقوق بشر است؟
اگر روند گفتوگو بدون ضمانت، نظارت بینالمللی، و شروط روشن حقوقی برای توقف خشونت، پیش برود، صلح به فاجعه مبدل خواهد شد؛ فاجعهای که طالبان را به قدرت بازمیگرداند و جمهوریت را فرو میپاشاند.
در حالیکه دولت افغانستان و جامعه جهانی برای دستیابی به یک توافق سیاسی تلاش میکنند، شواهد عینی نشان میدهد که طالبان نهتنها برای صلح نیامدهاند، بلکه از روند گفتوگو برای فریب، تقویت نظامی، و آمادهسازی برای سقوط نظام استفاده میکنند.



