دختران میان تار و پود؛ آیندهای بسته پشت دار قالین
- Ariahn Raya
- Sep 10
- 2 min read

«این قالینها زیباست، اما آیندهی ما در کتابهاست»
در گوشهای از یک کارگاه کوچک قالینبافی در شهر هرات، صدای تند و تیز گرهزدن نخها بر دار قالین جایگزین زمزمههای صنفهای درسی شده است. دستان نحیف دخترانی که روزگاری با شوق و امید کتاب و قلم را ورق میزدند، اکنون مشغول بافتن تار و پود قالینهایی است که هر گرهاش حکایت تلخی از آرزوهای ناتمامشان دارد.
پس از ممنوعیت آموزش برای دختران بالاتر از صنف ششم، شمار زیادی از دختران در هرات همچون دیگر ولایات کشور از آموزش بازماندهاند. اما در میان موج ناامیدی، برخی از آنان راهی متفاوت برگزیدهاند: پناه بردن به کارگاههای قالینبافی تا شاید درمانی باشد بر زخمهای پنهان روحیشان.
ناجیه، دختر 14 سالهای که تا سال گذشته شاگرد ممتاز یکی از مکتبهای شهر هرات بود، حالا یکی از بافندههای این کارگاه است.
او میگوید:
«وقتی مکتب بسته شد، افسرده شدم. همه روز در خانه بودم، بیهدف و بیامید. اما اینجا، میان این نخها و رنگها، حس میکنم هنوز زندهام؛ هنوز چیزی هست که بتوانم بسازم.»
دختران زیادی همچون ناجیه میگویند که کار در قالینبافی نهتنها برای آنان منبعی هرچند اندک از درآمد شده، بلکه به سلامت روانشان نیز کمک کرده است.
سمیه، یکی دیگر از این دختران، میگوید:
«ما برای آیندهمان جنگیدیم، درس خواندیم، خواب دیدیم. اما حالا با بسته ماندن دروازههای مکتبها و پوهنتونها، انگار همهچیز متوقف شده. در اینجا، کنار هم بودن، حرف زدن و مشغول بودن کمک کرده تا کمتر به افسردگی دچار شویم.»
روانشناسان محلی نیز تأیید میکنند که دوری از آموزش و محدود شدن فضای اجتماعی میتواند بر روان نوجوانان، بهویژه دختران، اثرات شدیدی بگذارد. قالینبافی در این میان نقش یک ابزار حمایتی غیررسمی را ایفا میکند که گرچه جای آموزش را نمیگیرد، اما تا حدی از آسیبهای شدیدتر جلوگیری میکند.
با این حال، این دختران خواستهای روشن و واحد دارند:
بازگشایی مکتبها و پوهنتونها.
آیناز با نگاهی که هم درد دارد و هم امید، میگوید:
«ما حق آموزش داریم. این قالینها زیبا هستند، اما آیندهی ما در کتابهاست، نه فقط در نخها.»
این دختران از مسئولان خواستار توجه به نیازها و حقوق اساسیشان هستند. آنان میخواهند صدایشان شنیده شود؛ نه فقط در پشت دار قالین، بلکه در تالارهای دانش، علم و آیندهسازی.