
نتایج جستجو
530 results found with an empty search
- طالبان دو تن از جمله یک زن را در غزنی شلاق زدند
Social Media طالبان در ولایت غزنی یک زن و یک مرد را به اتهام «رابطه خارج از ازدواج» شلاق زدهاند. براساس خبرنامهی دادگاه عالی این گروه که روز شنبه (اول سنبله) منتشر شده است، این دو فرد در ولسوالی چغتوی محاکمه و هر یک به سه ماه زندان و 30 ضربه شلاق محکوم شدهاند. این در حالی است که همزمان با چهارمین سالروز بازگشت طالبان به قدرت، نهادهای بینالمللی از جمله سازمان عفو بینالملل بار دیگر خواستار توقف فوری مجازاتهای بدنی توسط این گروه شدهاند. طالبان از زمان تسلط مجدد بر افغانستان در سال 2021، بارها دهها زن و مرد را در انظار عمومی به اتهامات مختلف شلاق زدهاند؛ روندی که با محکومیت گستردهی جهانی مواجه شده اما طالبان همچنان آن را با عنوان «اجرای شریعت» توجیه میکنند.
- جنگ طالبان با آموزش دختران
Image sources: AFP, via Al Jazeera & Wikipedia نویسنده: تمیم عطایی - خبرنگار افغان در تبعید از بستن مکاتب تا مسدود کردن مدارس دینی دخترانه در هیچ نقطهای از جهان معاصر، جز افغانستانِ زیر سلطه طالبان، آموزش با چنین دشمنی همهجانبه و بیامان روبهرو نشده است. از روز سقوط کابل در 15 آگست 2021، طالبان بهگونهای سیستماتیک و مرحلهبهمرحله دروازههای آموزش را بر روی دختران بستند: نخست مکاتب متوسطه و لیسه، سپس دانشگاهها، و اکنون حتی مدارس دینی دخترانه که خودشان روزگاری بهعنوان «بدیل شرعی» آموزش مدرن معرفی کرده بودند. این روند نشان میدهد که سیاست طالبان نه فقط محدودسازی آموزش مدرن، بلکه حذف مطلق دانش و خاموشساختن هر شکلی از سواد و آگاهی برای زنان است. آنها بهتدریج تمام منافذ ممکن برای دسترسی دختران به دانش را بستهاند تا هیچ روزنهای برای پرورش اندیشه مستقل باقی نماند. بر اساس گزارش «العربیه فارسی»، هفته گذشته ملا هبتالله آخندزاده، رهبر طالبان، در نشست کابینه در قندهار فرمان داد تا تمامی مدارس دینی دخترانه تعطیل شود. دلیل او حیرتآور و در عین حال تکاندهنده بود: در این مدارس، در کنار قرآن و حدیث، مضامینی چون ساینس، ریاضی و زبان نیز تدریس میشد؛ دانشهایی که رهبر طالبان آن را برای دختران افغان «خطرناک» خواند. این موضعگیری نهتنها میزان تعصب و دشمنی طالبان با آموزش دختران را آشکار میسازد، بلکه بیانگر وحشتی عمیقتر است: طالبان بیش از هر چیز از دانشی میترسند که میتواند به پرسشگری، توانمندسازی و رهایی منجر شود. بستن دروازههای مکاتب و دانشگاهها کافی نبود؛ حتی آموزش محدود دینی نیز باید چنان خالی از هر عنصر دانشی باشد که زن افغان در نهایت فقط ابزاری برای اطاعت و تولید نسل باقی بمانند. ایدئولوژیسازی بهجای آموزش طالبان و مرگ آموزش آزاد در افغانستان طالبان فقط مکاتب را نبستهاند؛ آنها در پی تغییر کامل ماهیت آموزشاند. این گروه با بازنویسی کتابهای درسی، حذف علوم اجتماعی و طبیعی، و جایگزینکردن آن با تفاسیر افراطی دینی، آموزش را به ابزار تحکیم ایدئولوژی خود بدل کردهاند. در مدارس موسوم به «جهادی»، کودکان به جای ریاضی و کیمیا، شعارهای انتحاری و آموزههای جنگی میآموزند. این مراکز آموزشی به پادگانهای کوچک تبدیل شدهاند که به جای تربیت شهروندان، جنگجویان مطیع میسازند. برای دختران، وضعیت حتی وخیمتر است. در مدارس دینی به آنان القا میشود که «زن تنها برای اطاعت و تولید نسل آفریده شده است». چنین شستوشوی مغزی، آزادی و هویت دختران را از ریشه نابود میکند. در واقع، مدارس طالبان دیگر نهاد آموزشی نیستند؛ آنها کارخانههای شستوشوی مغزیاند که در آن اندیشه، پرسشگری و آزادی فکری سرکوب میشود. نتیجهی چنین روندی، تربیت نسلی است که نه خلاق و پرسشگر، بلکه اسیر ایدئولوژی و چرخهی خشونت خواهد . دشمنی پایدار طالبان با آموزش زنان چهار سال گذشته بهروشنی نشان داده است که طالبان نه صرفاً با شکل یا ساختار آموزش، بلکه با اصل موجودیت زن در عرصه دانش و جامعه سر ستیز دارند. در جهانبینی طالبانی، زن نه انسان مستقل با حقوق ذاتی، بلکه ابزاری برای تولید نسل، خدمتگزاری و اطاعت از مرد تعریف میشود. این دشمنی چنان عمیق است که حتی پذیرش همه قیود و شرایط سختگیرانه نیز نتوانسته برای دختران دریچهای به آموزش بگشاید. آنان حاضر شدند حجاب کامل اسلامی را رعایت کنند، در صنفهای جداگانه بنشینند، و تحت نظارت مستقیم معلمان و مدیران طالبانی درس بخوانند؛ با این حال، باز هم راه ورودشان به مکتب و دانشگاه بسته ماند. این واقعیت نشان میدهد که مسئله طالبان نه «شکل» آموزش، بلکه اصل «حق دانستن» برای زنان است. در نظام طالبانی، زن از همه عرصههای حیات اجتماعی حذف شده است: از آموزش، که کلید آگاهی و توانمندسازی است؛ از کار و اقتصاد، که امکان استقلال مالی و مشارکت در تولید را میدهد؛ از سیاست و تصمیمگیری، که میتواند صدای آنان را به ساختار قدرت برساند؛ و حتی از حق ساده سفر بدون محرم، که استقلال فردی را تضمین میکند. در میان همه این محدودیتها، آموزش به نماد اصلی حذف سیستماتیک زن بدل شده است. طالبان دریافتهاند که دانایی بزرگترین تهدید برای بقای ایدئولوژیشان است؛ زیرا زنی که میخواند و میآموزد، دیگر نمیتواند مطیع محض بماند. از همینرو، جنگ طالبان با آموزش زنان در واقع جنگ با اندیشه، پرسشگری و آزادی است. تناقض آشکار طالبان تصمیم اخیر ملا هبتالله برای بستن مدارس دینی دخترانه، بار دیگر تناقض عمیق طالبان را برملا ساخت. این گروه در چهار سال گذشته بارها مدعی شده بودند که با آموزش «اسلامی و مطابق شریعت» برای دختران مخالفتی ندارند و صرفاً با «آموزش غربی و غیردینی» مشکل دارند. حتی تعطیلی مکاتب و دانشگاهها را با این بهانه توجیه میکردند که بهجای آن، زمینهی تحصیل اسلامی برای دختران فراهم خواهد شد. اکنون اما واقعیت آشکار شده است: طالبان حتی همان بدیل خودساخته را نیز تحمل نکردند. فرمان بستن مدارس دینی دخترانه نشان میدهد که مشکل این گروه نه در نوع یا محتوای آموزش، بلکه در اصل آموزش زنان است. به عبارت دیگر، طالبان با هر شکلی از دانشآموزی زنان – چه مدرن و چه دینی – سر ستیز دارند. این تناقض آشکار، مشروعیتزدایی بزرگی از ادعاهای طالبان است. آنها با این اقدام نشان دادند که وعدههایشان چیزی جز تاکتیکهای فریبنده برای آرامکردن افکار عمومی نبوده است. تصمیم به ممنوعیت کامل حتی آموزش دینی برای دختران ثابت میکند که طالبان اساساً زن باسواد را خطری برای بقای ایدئولوژی خود میدانند. در حقیقت، برای طالبان زن باید در همان جایگاه سنتی و محدود باقی بماند: در چهاردیواری خانه، مطیع مرد، و بینیاز از هر نوع دانشی که بتواند به استقلال فکری و اجتماعی او بینجامد. بستن مدارس دینی دخترانه آخرین پرده این نمایش تناقضآلود است که برهنه میسازد: طالبان هرگز به آموزش زنان باور نداشتهاند و نخواهند دا روزنهای در دل تاریکی گرچه این تصمیم ضربهای تازه بر حق آموزش دختران افغان است، اما در دل خود یک نکته مثبت نیز دارد: دختران دیگر از خطر شستوشوی مغزی طالبانی در این مدارس در امان خواهند بود. این فرصت هرچند محدود، میتواند خانوادهها و دختران را به سوی راههای بدیل – کورسهای مخفی، آموزشهای آنلاین و ابتکارات جامعه مدنی – سوق دهد. در نتیجه، بستن مدارس دینی دخترانه بخشی از یک سیاست گستردهتر است: پاککردن زنان از جامعه افغانستان. با ممنوعیت مکتب، دانشگاه و حالا مدرسه دینی، طالبان نیمی از جمعیت کشور را محکوم به بیسوادی و انزوا ساختهاند. اما تاریخ نشان داده است که هیچ قدرتی توان خاموشکردن عطش دانستن را ندارد. دختران افغان با وجود تهدید و سرکوب، در کلاسهای مخفی و آنلاین به آموزش ادامه میدهند. طالبان میتوانند دروازهها را ببندند، اما نمیتوانند اشتیاق دانستن را نابود کنند.
- زنی که در دل تاریکی، چراغ امید برافروخت
Photo: © AFP via msn نویسنده: فخریه سمندری – استاد دانشگاه در دنیایی که درهای آموزش یکییکی به روی دختران بسته میشود، در سرزمینی که زن بودن گاهی مترادف با سکوت و انزوا معنا مییابد، من، فخریه سمندری، ایستادهام تا روایت کنم داستان زنی را که از دل رنجها، رسالت آفرید؛ زنی که در دل تاریکی، چراغی از امید برای نسلهای آینده روشن کرد. زادهٔ افغانستانم، در خانوادهای که سنتگرایی و فشارهای اجتماعی بر تصمیمگیریهای زندگی سایه افکنده بود. تحصیلات ابتداییام را در مهاجرت و شرایط دشوار در پاکستان آغاز کردم. با بازگشت به کابل، با هزار آرزو و امید وارد لیسه نسوان سید نورمحمد شاه مینه شدم. در حالی که بسیاری از همسنوسالانم به ازدواج زودهنگام مجبور شدند، من نیز از این سرنوشت گریزی نیافتم. در سن کم ازدواج کردم؛ ازدواجی که نه به انتخاب، بلکه به اجبار و خواست خانواده بود. در طول چهارده سال زندگی مشترک، بارها زیر سایه سنگین خشونت، بیمهری و بیاحترامی قرار گرفتم. اما یک چیز را هرگز از دست ندادم: امید. در دل آن همه رنج، مادری بودم که برای پنج فرزندم، بهویژه دخترانم، آیندهای روشنتر میخواستم. با هزاران سختی، تحصیلاتم را تا سطح لیسانس در رشته حقوق و علوم سیاسی و سپس تعلیم و تربیه ادامه دادم و همزمان در مکاتب خصوصی به تدریس پرداختم. اما فقط معلم نبودم؛ من یک رویا داشتم. تأسیس مکتب آنلاین گوهرشاد بیگم در سالهایی که گروههای افراطی مکاتب دخترانه را بستند و بسیاری از دختران پشت درهای بسته ماندند، سکوت برایم دردناکتر از مرگ بود. نمیتوانستم تماشا کنم که دخترانی که باید در صنفهای درس باشند، به خانهنشینی مجبور شوند. این شد که با امکانات محدود، اما با ارادهای پولادین، مکتب آنلاین گوهرشاد بیگم را تأسیس کردم. در این مکتب، صدها دختر از نقاط مختلف افغانستان، با وجود چالشهای اینترنت، برق و نبود حمایت مالی، به صورت رایگان درس میخوانند. همه چیز داوطلبانه است، بیهیچ تمویلکنندهای، اما با دلی سرشار از ایمان. قلم و آموزش؛ دو سنگر مقاومت قلم بهدست گرفتم تا صدای دختران خاموش وطن باشم. کتاب «تحصیل دختران از دیدگاه اسلام» را نوشتم تا با زبان دین، پاسخ آنانی را بدهم که تعلیم زنان را حرام میپندارند. مقالهام با عنوان «سبکهای فمینیسم و چالشهای آن در جامعه اسلامی» تلاشی دیگر برای گفتوگوی فکری و رفع سوءتفاهمها بود. در کنار مدیریت مکتب آنلاین، همچنان به تدریس در مکاتب خصوصی ادامه دادم و با دانشگاه آنلاین زن، دانشگاه افغانستان روشن، آکادمی انار، آکادمی هاروارد، سازمان نسل جوان افغانستان و جنبش صدای زنان افغانستان همکاری کردم. با وجود مسئولیتهای سنگین مادری، تدریس و مدیریت؛ هر شب تا نیمهشب به طراحی برنامههای درسی، رسیدگی به شاگردان و راهاندازی برنامههای آگاهیدهی میپردازم. چالشها و بیمهریها چالشها بسیار اند: نامهربانی، محرومیت، نبود پشتیبانی و فشارهای روانی. اما ایمان دارم که در دل همین سختیهاست که انسان ساخته میشود. در تمام این مسیر، از خانوادهام جز بیمهری و بدگمانی چیزی ندیدم. هرگاه کمکی میخواستم، والدینم میگفتند: «تو از ما خلاص شدی، به فرمان شوهرت باش.» اما من فرمان دل و اندیشهام را پی گرفتم. دشمنان بسیاری در راه من قد علم کردند، کسانی که نمیخواستند زنی از دل تاریکی بیرون آید و نور امیدی بتاباند. اما من تسلیم نشدم. امیدی برای دختران این سرزمین در دل شبهای تاریک و روزهای بیامید، دخترانم و دختران این سرزمین را چراغ راه خود قرار دادم. باور دارم که تعلیم و تربیت، کلید رهایی و شکستن زنجیرهای جهل است. هر قدمی که برای آموزش دختران برداشتم، نه تنها زندگی آنان را تغییر داد بلکه نویدی بود برای جامعهای که روزی به عدالت و آزادی خواهد رسید. امروز، مکتب آنلاین گوهرشاد بیگم بیش از یک مؤسسه آموزشی است؛ یک حرکت، یک مقاومت و یک صدای بلند برای حقوق زنان و دختران افغانستان. این مکتب، نماد ایستادگی زنان افغان در برابر ظلم و تاریکی است. به هر زنی که در راه تغییر و آزادی ایستاده است، میگویم: تو تنها نیستی. هرگاه احساس کردی توان نداری، یاد کن از آن زنی که در دل تاریکی، چراغ امید برافروخت و این مسیر را تا امروز ادامه داد. من، فخریه سمندری، با تمام دردها و شکستها، اما با قلبی پر از امید و اراده، به آیندهای روشن برای زنان افغانستان ایمان دارم و برای آن میتازم.
- یوناما و یونیسف در پی فاجعه ترافیکی هرات ابراز همدردی کردند
Exclusive در پی حادثه مرگبار ترافیکی در شاهراه حلقوی هرات که جان دهها مهاجر افغان را گرفت، سازمانهای بینالمللی از جمله یونیسف و یوناما ضمن ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان، خواستار تأمین بازگشت «امن، با کرامت و داوطلبانه» مهاجران افغان شدهاند. دفتر هیأت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) روز پنجشنبه (30 اسد) در واکنش به این رویداد گفته است که از جانباختن کودکان، زنان و مردانی که از ایران بازگشتهاند، «شوکه» شده و با خانوادههای قربانیان ابراز همدردی میکند. یونیسف نیز در پیامی در شبکه ایکس گفته است که از جانباختن بازگشتکنندگان، بهویژه کودکان، در این حادثه عمیقاً متأثر است و وضعیت را بهطور جدی زیر نظر دارد. سانجی ویجسکرا، مدیر منطقهای یونیسف برای آسیای جنوبی، نیز در واکنش به این رویداد نوشته است: «چند هفته پیش در مرز اسلامقلعه با کودکانی و خانوادههایی دیدار کردم که لرزان، آسیبدیده، اما امیدوار بودند.» او تأکید کرد: «به همین دلیل، یونیسف خواستار بازگشت مهاجران به شیوهای امن، با کرامت، داوطلبانه و مرحلهبهمرحله است.» گفتنی است که این حادثه شامگاه سهشنبه (28 اسد) زمانی رخ داد که یک موتر نوع 580 حامل مهاجران اخراجشده از ایران، در مسیر بندر اسلامقلعه به کابل، در ناحیه حلقوی ولسوالی گذره، ابتدا با یک موترسایکل و سپس با یک موتر باربری حامل مواد نفتی برخورد کرد و دچار آتشسوزی شد. در نتیجه این رویداد، دستکم 79 نفر، از جمله 19 کودک، در آتش سوختند و جان باختند. طالبان اعلام کردهاند که قربانیان این رویداد اعضای 17 خانواده و از ساکنان ولایتهای کابل، غزنی، پروان، کاپیسا، بغلان، قندوز و دایکندی بودهاند. بهدلیل شدت سوختگی، اجساد قربانیان قابل شناسایی نبوده و به شفاخانه چهارصد بستر کابل منتقل شدهاند.
- رهبر طالبان دستور ممنوعیت آموزش دختران در مدارس دینی را داد
Photo: © Reuters / Al Arabiya در ادامهی سیاستهای زنستیزانه طالبان، اکنون مدرسههای دینی نیز به روی دختران افغان مسدود میشود. شبکه العربیه روز چهارشنبه (29 اسد) گزارش داده است که هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، دستور توقف تدریجی ثبتنام دختران در مدارس دینی را صادر کرده است. براساس این گزارش، این دستور در نشست اخیر طالبان در قندهار گرفته شده و وزارتهای معارف و تحصیلات عالی این گروه موظف شدهاند که به تردیج از ثبتنام دختران در مدارس دینی جلوگیری کنند. گفته میشود که دلیل این تصمیم، نگرانی آخوندزاده از تدریس “علوم مدرن” مانند ریاضی، زبان و علوم طبیعی در مدارس دینی بوده است؛ موضوعی که به ادعای او، دینی بودن این مدارس را زیر سوال برده است. گزارش العربیه همچنین میافزاید که فضای نشست قندهار بسیار جنجالی بوده و برخی اعضای طالبان بهطور مستقیم با تصمیم رهبرشان مخالفت کردهاند؛ نشانهای از شکاف فزاینده در درون ساختار قدرت طالبان. این در حالی است که سازمانهای حقوق بشری، نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، و شمار زیادی از کشورها، بارها اینگونه اقدامات طالبان را به شدت محکوم کرده و آن را نمونهی آشکار نقض حقوق اساسی زنان در افغانستان دانستهاند.
- فاجعه ترافیکی در هرات؛ 79 کشته بهشمول 19 کودک
Sent to Zan TV در یک رویداد ترافیکی در شاهراه حلقوی ولایت هرات، دستکم 79 تن بهشمول 19 کودک جان خود را از دست دادهاند. این قربانیان عمدتاً مهاجران بازگشتکننده از ایران بودهاند. به گفتهی منابع، این رویداد حوالی ساعت 8:30 شب سهشنبه (28 اسد) در شاهراه حلقوی مربوط به ولسوالی گذره هرات رخ داده است. شاهدان عینی میگویند یک موتر نوع 580 که حامل مهاجران بود، نخست با یک موترسایکل و سپس با یک موتر باربر نوع مازدا برخورد کرده که در پی آن موتر 580 آتش گرفته است. به گفته شاهدان، شمار زیادی از سرنشینان موتر 580 در اثر این آتشسوزی جان باختهاند. عبدالمتین قانع، سخنگوی وزارت داخله طالبان، وقوع این حادثه را تأیید کرده و گفته است که در میان قربانیان، 19 کودک نیز شاملاند. این حادثه در حالی رخ میدهد که سال گذشته نیز در نتیجه دو رویداد ترافیکی جداگانه در شاهراه قندهار، بیش از 60 تن جان خود را از دست داده بودند.
- سازمان ملل: 78 درصد زنان و دختران افغان از آموزش و کار محروماند
Photo Credit: UN Women/Sayed Habib Bidell بخش زنان سازمان ملل متحد هشدار داده است که چهار سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، زنان و دختران افغان از حقوق اساسی خود محروماند؛ محرومیتی که پیامدهای آن سلامت، آموزش و امنیت آنان را بهشدت تهدید میکند. در گزارش تازهای که این نهاد منتشر کرده، آمده است که 78 درصد از زنان و دختران جوان افغان از حق آموزش، اشتغال و آموزشهای فنی محروماند؛ آماری که چهار برابر بیشتر از میزان محرومیت در میان پسران گزارش شده است. بر اساس این گزارش، محدودیتهای سختگیرانه طالبان بر رفتوآمد زنان و ممنوعیت تحصیل پزشکی، سبب شده تا بسیاری از زنان حتی برای دریافت خدمات ابتدایی صحی مجبور باشند مسافتهای طولانی را طی کنند. در بسیاری موارد، خدمات درمانی بهطور کامل از دسترس آنان خارج شده است. سازمان ملل هشدار داده است که تداوم این شرایط میتواند تا سال 2026 منجر به افزایش 45 درصدی بارداری زودهنگام و بیش از 50 درصدی مرگومیر مادران شود. از دیگر پیامدهای این محدودیتها، افزایش نرخ ازدواج کودکان، گسترش فقر و بحران روانی در میان خانوادهها عنوان شده است. این اظهارات در حالی بیان میشود که طالبان در چهار سال گذشته با وضع محدودیتهای شدید، دختران بالاتر از صنف ششم را از آموزش و زنان را از تحصیل در دانشگاهها محروم کردهاند. با وجود درخواستهای مکرر جهانی برای رعایت حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان، طالبان تاکنون به هیچیک از این مطالبات پاسخ مثبت ندادهاند.
- طالبان برادر یک زن معترض را در کابل بازداشت کردهاند
شمایل توانا ناصری، مسئول «جنبش زنان افغانستان برای عدالت و آزادی»، میگوید که برادرش، محمد ناصری، توسط استخبارات طالبان بازداشت شده و خانوادهاش تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارند. خانم ناصری به رسانهها گفته است که برادرش هفتهی گذشته روز شنبه (18 اسد) در منطقه دشت برچی، غرب کابل، بازداشت شده و تا کنون هیچگونه تماس یا نشانهای از محل نگهداری او دریافت نکردهاند. این فعال حقوق زن چهار روز پیش در شبکههای اجتماعی از ناپدید شدن برادرش خبر داده بود و از نهادهای مسئول داخلی و بینالمللی خواسته بود که برای یافتن و روشنشدن سرنوشت او همکاری کنند. طالبان تاکنون در این زمینه اظهار نظری نکردهاند. این در حالی است که طالبان پس از بازگشت به قدرت، بارها اقدام به بازداشت و زندانی کردن زنان معترض و بستگان آنان کردهاند. این اقدامات بخشی از سیاست فشار و ارعاب برای خاموشسازی صدای عدالتخواهی زنان افغانستان دانسته میشود.
- یک پسر 15 ساله در بدخشان خودکشی کرد
Photo by Khwahan, via Wikimedia Commons منابع محلی در ولایت بدخشان میگویند که یک پسر 15 ساله در ولسوالی کشم این ولایت، بهدلیل خشونتهای خانوادگی، خودکشی کرده است. منابع روز دوشنبه (27 اسد) به رسانهها گفتهاند که این پسر با حلقآویز کردن خود، به زندگیاش پایان داده است. به گفته منابع، این پسر بهدلیل آزار و اذیت دیگران، همواره از سوی پدرش مورد لتوکوب قرار میگرفت. گفتنی است که موارد خودکشی در میان نوجوانان و کودکان پیش از این نیز گزارش شده و با بازگشت طالبان به قدرت، روند آن افزایش یافته است.
- صدای دختری از تبعید؛ نامهای به مردم ایران
Image credit: Wakil Kohsar / AFP via Al-Monitor نویسنده: مرسل قیصاری، دانشجوی افغان در پاکستان اخراج اجباری مهاجران افغان از ایران، غمانگیزترین و دلخراشترین خبری است که این روزها میشنویم. هزاران افغان که سالها زندگی خود را در ایران ساخته بودند، اکنون مجبور به ترک خانه، شغل و بازگشت به افغانستان شدهاند. مردان، زنان و کودکان، همگی به اجبار، بدون هیچ کمکی، بدون سرپناه و بدون هیچ امیدی به کشورشان بازگردانده میشوند. این فقط یک مسئله مهاجرت یا سیاست نیست؛ بلکه یک درد مشترک انسانی است. آنچه ما از مردم ایران میخواهیم، این است که درد کسانی را که زمانی از روی اجبار وطن خود را ترک کردهاند، حس کنند. من هم مهاجری هستم که در پاکستان زندگی میکنم و درس میخوانم. هرگز در ایران نبودهام، اما عمیقاً درک میکنم که دوری از وطن چه احساسی دارد و درد مردمم را، که با آنها ناعادلانه رفتار میشود، حس میکنم. میدانم چقدر سخت است وقتی احساس تعلق به هیچ جایی نداری. بسیاری از مردم افغانستان نه به انتخاب خودشان، بلکه به خاطر جستجوی امنیت به ایران مهاجرت کردند. هزاران افغان در سالهای گذشته از جنگ، فقر، آزار و اذیت گریختند و به ایران پناه آوردند. آنها فقط امیدهای سادهای داشتند؛ برای زنده ماندن، کار کردن، دیدن دخترانشان که به مکتب میروند و دور نگه داشتن پسرانشان از جنگ. اما اکنون، این افراد با چشمانی پر از اشک و با غم از دست دادن هر آنچه که با تلاش بیپایان در طول سالها در ایران به دست آورده بودند، رانده میشوند. تصاویر از مرزهای افغانستان و ایران، داستانهای واقعی را برای ما روایت میکنند. این عکسها کودکانی را نشان میدهند که روی زمینهای خالی میخوابند، مادرانی با چهرههای خسته و مردانی خاموش با چشمانی پُر از درد. هیچکس نمیپرسد که آنها کجا خواهند رفت، چه خواهند کرد یا چه کسی از آنها حمایت خواهد کرد. این افراد مجرم نیستند، اما مانند مجرم با آنها رفتار میشود. اکثر این افراد سالها در ایران کار کردهاند، برای مردم ایران خدمت کردهاند، حتی خانه خریدهاند و برخی از آنها حتی کسبوکار خود را ایجاد کردهاند، اما اکنون همه آنها مجبور به ترک ایران شدهاند. حتی کسانی که در ایران متولد و بزرگ شدهاند، با اخراج اجباری مواجه هستند. اما چرا جهان هنوز سکوت کرده است؟ جوامع بینالمللی باید از این وضعیت آگاه باشند. آنها باید چشمان خود را باز کنند. جهان نباید فقط تماشاگر خاموش باشد. اخراج هزاران نفر، در حالی که سالها در ایران زندگی میکردند، بیعدالتی است. این در حالی است که افغانستان خود با چالشهای بزرگی روبهرو است و این اخراج، بحرانهای دیگری را به آن اضافه کرده است. اکثر این افراد بیکار، ناامید و بیخانمان هستند که اوضاع را بدتر میکند. من به عنوان کسی که در تبعید زندگی میکنم، میدانم دوری از کشور چه احساسی دارد. من وطنم را به انتخاب خودم یا از روی خوشحالی ترک نکردم. من رخت سفر بستم چون چاره دیگری نداشتم. مجبور شدم مهاجرت را انتخاب کنم تا بتوانم ادامه تحصیل دهم و آیندهای بهتر برای خودم بسازم. اکثر کسانی که اکنون بین مرزهای افغانستان و ایران گیر افتادهاند نیز مانند من بودند. آنها رویاها و اهدافی داشتند، اما کسی آنها را نشنید و رویاهایشان بین مرزها دفن شد. در میان این افراد، خانوادههایی بودند که فقط به خاطر دخترانشان به ایران مهاجرت کردند تا بتوانند در آنجا تحصیل کنند، اما این رویا فقط در حد یک رویا باقی ماند. آنچه من از مردم ایران میخواهم، فقط انسانیت است، نه چیز دیگری. ما میخواهیم شما درد ما را حس کنید. اخراج دستهجمعی و تحقیر در خیابانها و رسانهها، نهتنها وجدان را جریحهدار میکند، بلکه به روابط تاریخی این دو ملت نیز آسیب میرساند. از مردم ایران میخواهم که اجازه این کار را ندهند و در مقابل دیدن افغانهایی که از چنین دردی رنج میبرند، سکوت نکنند. میخواهم آنها درد دختری را که تازه کشورش را ترک کرده تا بتواند تحصیل کند، یا درد مردی را که خانوادهاش را در افغانستان ترک کرده و به ایران مهاجرت کرده تا بتواند از آنها حمایت کند، حس کنند. همه آنها به دلیلی به کشور شما آمدهاند و ما میخواهیم شما ما را درک کنید. افغانها و ایرانیها دشمن نیستند. ما همه انسانهایی با زبان و دین مشترک هستیم. وقتی دولتها ساکت هستند، این مردم هستند که باید صدای خود را بلند کنند. این چیزی است که ما از مردم ایران میخواهیم. ما مهاجران، انسان هستیم. مهاجرت درد است، اما جرم نیست. کسانی که یکبار مجبور به سفر شدهاند، نباید دوباره بهخاطر ترک خانههایشان که با زحمات فراوان در کشور دیگری ساختهاند، مجازات شوند. شاید امروز صدایمان خاموش باشد، اما هرگز درد این روزها را فراموش نخواهیم کرد. روزی ما نیز برمیخیزیم و جهان صدای ما را خواهد شنید. تا آن روز، تنها چیزی که میخواهیم این است که با ما با انسانیت رفتار شود.









