top of page

نتایج جستجو

530 results found with an empty search

  • رؤیاهای ناتمام؛ کانکور بدون دختران در افغانستان

    بخش آخر | دخترانی که هنوز امید را ترک نکرده‌اند Photo: UNICEF نویسنده: روئینا بخشی دختران با مطالعه به همدیگر کمک می‌کردند و بیشترشان شغل خیاطی را آغاز کردند تا روزنه‌ای از امید برای خود بسازند. ریحان شمع‌های کیک هژده‌سالگی‌اش را فوت کرد و در دل، آرزوی بازگشایی مکتب‌ها و رسیدن به آرمان‌هایش را نمود. پدر به چشمان پرامید ریحان نگریست و حرف دل او را شنید. ـ عزیزِ پدر، در خانه مطالعه کن. ناامید نباش، به آینده‌ات خوش‌بین باش دخترم، تو دختر شجاعِ پدرت هستی. ریحان لبخندی زد، دقایقی را در کنار خانواده سپری کرد و باهم کیک میل کردند. هرچند دوباره ایستادن در اوج تاریکی برای ریحان نهایت اضطراب‌آور بود، اما کتاب‌هایش بار دیگر پناهگاه او شدند. او تصمیم گرفت به حرف‌های مردم اعتنا نکند، چون مردم همواره بر اساس ذهن و دیدگاه خود قضاوت می‌کنند. مهم، حرفِ دلِ خودِ ماست. پدرش با محبت ‌گفت: ـ دخترِ مقبولم، تشویش نکن! باید قوی باشی. تو مکتب را تمام خواهی کرد، فقط تلاش کن و به خداوندی اعتماد داشته باش که بسیار مهربان است. ریحان با لبخند پاسخ ‌داد: ـ بلی پدرجان، درست می‌گویید. دوباره کوشش می‌کنم ایستاده شوم. دخترِ شما پدری مبارز چون شما دارد و من با داشتن‌تان هیچ تشویشی ندارم. پدر پرسید: ـ دخترم، وعده می‌دهی؟ ریحان با لبخند پاسخ داد: ـ بلی، وعده می‌کنم… شکر که برایم هستی، پدرجان. ریحان می‌خواست به‌حیث یک ژورنالیست در دانشگاه کابل پذیرفته شود، اما متأسفانه این رؤیا تا هنوز ناتمام مانده است. ناگهان با اشتیاق، دروازه‌های الماری را باز کرد، کتابچه‌ها و قلم‌های سیاه و آبی‌اش را برداشت و آغاز به نوشتن خاطرات خود نمود. در میان واژه‌ها و یادداشت‌هایش، گویی به پرواز درمی‌آمد. هدیه بعدازظهرها به خانهٔ ریحان می‌آمد و هر دو با اشتیاق درس‌های مکتب را مرور می‌کردند: ریاضی، بیولوژی، تاریخ، جغرافیه و مضامینی که برای آمادگی امتحان کانکور لازم بود. روز بعد، هدیه روی چوکیِ عقبِ میز قهوه‌ای‌رنگِ اتاق ریحان نشسته بود و به برگ‌های سبز درختانِ کنارِ پنجره خیره بود. هوا گرم بود؛ پنجرهٔ اتاق را باز کرد تا هوای تازه را به ریه‌هایش جا دهد. ـ ریحان، چی فکر می‌کنی؟ آیا امتحان کانکور را سپری خواهیم کرد و طالبان اجازه رفتن به دانشگاه را برای ما می‌دهند؟ من اصلاً به امارت اسلامی و طالبان باور ندارم که برای دختران اجازه آموزش بدهند. لحظه‌ای در سکوت فرو رفت و ناگاه بغضش ترکید و به گریه افتاد. ریحان با سرعت از جایش برخاست، هدیه را در آغوش کشید، موهای سیاه و خوش‌بویش را بوسید، اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: ـ عزیزم، باید به خداوند باور داشته باشیم و برای اهداف خود تلاش کنیم. ما این امتحان را سپری می‌کنیم و در نهایت موفق به دانشگاه می‌شویم. فقط باید قوی باشیم و امید خود را از دست ندهیم. ریحان لحظه‌ای هدیه را نوازش کرد و همان‌طور که در آغوشش داشت، امیدوار بود که کلامش روزی به واقعیت مبدل شود. دختران در این شرایط دشوار در کنار هم ایستادند، مقاومت کردند و دست از تلاش برنداشتند تا امیدی برای هم‌نسلان خود باشند و شجاعانه مسیر خویش را ادامه دهند. (تا برای این آزمون آمادگی لازم را داشته باشند.) دقایقی به تماشای اخبار تلویزیون طلوع‌نیوز نشسته بود که اعلام را شنید: «شاگردان اناث صنف دوازدهم می‌توانند امتحان صنف‌های‌شان را سپری کنند و آمادگی لازم را داشته باشند.» این، بهترین لحظه و خبری بود که ریحان در این روزها شنیده بود. با هیجان تمام، فوراً با هدیه تماس گرفت. ـ آیا شنیدی؟ می‌توانیم امتحان صنف دوازدهم را بدهیم و شاید بعداً امتحان کانکور را هم! یک خبر مثبت است، نظرت چیست؟ هدیه هم خیلی خوشحال بود. ـ تشکر جانم، بخاطر بهترین خبرت! هههه ببین، برای هدیه‌ات امروز واقعاً هدیه دادی. به‌زودی باید ببینیم که یک عالم کار و آمادگی در پیش داریم! هر دو خرسند بودند و تلاش می‌ورزیدند تا امتحان را به‌خوبی سپری کنند. بعد از مدت‌ها، ریحان لبخند بر لب داشت. وقتی والدینش به او نگاه می‌کردند، می‌دیدند که می‌خندد و امید در چشمانش برق می‌زند. با رفتار و کردار نیک، دوباره روابط خود را با فامیل و اقارب از سر گرفت. وقتی دوباره قلب به تپیدن می‌افتد و خون در رگ‌ها جاری می‌شود، شور و انگیزه به جسم بازمی‌گردد. این خبر، نوری از امید برای امتحان کانکور بود. در سال 1402، در یک روز نیمه‌آفتابی، تمام دختران صنف دوازدهم به مکتب رفتند تا امتحان‌شان را سپری کنند. دختران مکاتب لباس سیاه (حجاب) پوشیده بودند و چهره‌های زیبای‌شان را با ماسک سیاه پنهان کرده بودند. وقتی صنفی‌های‌شان را پس از مدت‌ها دوباره دیدند، همدیگر را در آغوش گرفتند، بوسیدند، لبخند زدند و اشک ریختند. چقدر انتظار سختی است و لحظه‌ شماری به دیدار عزیزان، دل را می‌تکاند. امتحان مانند کانکور شامل تمامی مضامین صنف دوازدهم در چندین ورق اخذ شد. ریحان و هدیه در یک چوکی با هم نشستند و سرگرم حلِ سوالات شدند. بالاخره تمام شد و دوباره خوشحال و مسرور به خانه برگشتند. آنها در مورد روزِ امتحان با خانواده صحبت کردند و خاطرات آن روز را یکی‌یکی تعریف می‌کردند. نزدیک امتحان بود. ریحان سخت درس می‌خواند تا موفق شده و در رشتهٔ دلخواه خود کامیاب شود؛ مسلکی که اقارب او و دولت برای دختران نمی‌پسندیدند، اما ریحان به آن علاقه‌مند بود و برای رسیدن به آن تلاش فراوان می‌کرد. او می‌دانست که ژورنالیست بودن تحت حاکمیت طالبان بسیار دشوار است، اما باور داشت روزی آزاد خواهد شد و این مسلک را ادامه داده، مایهٔ افتخار و خدمت برای مردم می‌گردد و از طریق چینل‌های تلویزیون معلومات و اخبار را با مردم شریک می‌سازد. هدیه رشتهٔ اقتصاد را دوست داشت و بسیار مشتاق بود در این بخش کار کند. دو مسلک متفاوت، همراه با مشکلات گوناگون در شرایط کنونی دختران کشور! در نخست باید امتحان ولایات برگزار می‌شد. دختران همانند پسران مراحل ثبت‌نام کانکور را با خوشی انجام دادند. این، بهترین احساس برای آینده و آرزوهای آنان بود. اما ناگهان همه‌چیز رنگ عوض کرد. دولت اعلام کرد که دختران نمی‌توانند این امتحان را سپری کنند. شنیدن این خبر، مانند یک ضربهٔ ناگهانی بود. بیان احساس ریحان دشوارتر از توصیف بود؛ هرگز تصور نمی‌کرد چنین شود. قلبش جرقه برداشت، باورش را از دست داد، بارها گریه کرد و سیل مروارید اشک‌ها دامنش را تر می‌کرد. همه‌چیز مانند کهکشان تاریکی بود که ریحان در آن غرق می‌شد. دیگر دوست نداشت پرنده‌های پشت پنجرهٔ اتاقش را تماشا کند؛ جیک‌جیک آن‌ها آرام‌بخش ذهنش نبود، پریدن از شاخه‌ای به شاخهٔ دیگر و آشیانه ساختن‌شان دیگر برایش جذاب نبود.  قلبِ قوی و ظاهرِ مهربان در چشمانش هویدا بود، مگر حالا دختری بود پرپرشده در هوا. دستِ همه از یاری‌رساندن به او کوتاه بود، زیرا تصمیم دولت دربارهٔ کانکور سال 1402 گرفته شده بود. پسران در کشور، بدون دختران، این آزمون را سپری کردند و رهسپار دانشگاه‌ها شدند. روزی دردناک برای دختران بود. قلبِ ریحان زخمی‌تر از گذشته شد و تجربه‌ای تلخ را از سر گذراند که افکارش را ویران کرده بود. ـ عزیز دلم، خودت را نابود می‌کنی… از این بیشتر نمی‌توانم تحمل کنم که تو درد بکشی. ـ مادرجان، همه‌چیز با خودش مرا تمام می‌کند. ـ دخترم، تنها تو نیستی… ببین، هم‌سن‌وسالانت هم هستند. تو باید الگوی امید برای‌شان باشی، نه این‌که خودت را ببازی. موهایش آشفته بر شانه‌هایش افتاده بود، ابروانش در هم کشیده، و سرش را بر زانوهای همدم خود گذاشت و به خواب رفت. تقریباً یک ماه بعد، نتایج آزمون پسران در رسانه‌های اجتماعی نشر شد؛ لحظه‌ای خفه‌کننده برای دختران محسوب می‌شد. ریحان با اندوه گفت: ـ اگر من هم این امتحان را سپری می‌کردم، حالا شاید نتیجه‌ام را به‌دست آورده بودم و مطمئن هستم که کامیاب می‌شدم. با شوخی‌های رحمت، حالش کمی بهتر می‌شد. هدیه دایماً به دیدنش می‌آمد، با هم به کتابخانه می‌رفتند و بوی خوش کتاب‌های نوچاپ‌شده را عمیق استشمام می‌کردند. ـ در دلِ ناامیدی‌ها و زیر سایهٔ سیاه، باید دنبال ستارهٔ درخشان بود. ـ اگر ندرخشید، چی؟ ـ نه، باور داشته باش، آن‌که چیزی را بر دل می‌افگند، حتماً رسیدن به آن را هم چاره می‌کند. ـ ریحان، بیا ببین چی کتابی است! از نویسندهٔ تُرک، هاکان منگوچ، چه جمله‌ای نوشته است! «هفت اصل زندگی: افکار مثبت، عشق، ایمانِ بی‌قید و شرط، بخشش، کمک و یاری به دیگران، شکرگزاری و دعا از صمیمِ قلب.» ـ بلی، خیلی زیبا و دقیق… بشنو! «دنیا یک درختِ آرزو است و به همین خاطر باید به آرزوها و افکارتان اهمیت بدهید.» ـ ریحان، پس از این رُمان‌ها را بیشتر بخوانیم. ـ خیلی خوب است، کتابِ دوستِ بی‌مرامی است. می‌خواهم از احساسات، تجارب، خاطرات، آرزوهای ناتمام، اهداف و لحظه‌هایی که سپری کرده‌ام بنویسم. ـ حالا شدی ریحانِ قوی و شجاعِ من! مولانای جان چه زیبا گفته است: کوی نومیدی مرو، اُمیدهاست سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست هر دو باهم دو کتاب گرفتند و قدم‌زنان راهی خانه شدند. ریحان به خداوند باور داشت که حتماً قلبش را مرهم می‌کند و به او قوت می‌بخشد؛ روزی برای خانواده و مردمش خدمت خواهد کرد و همیشه دختری مهربان باقی می‌ماند. اکنون ریحان در آینده‌ای نامعلوم، همراه با سرنوشت و رؤیاهای معلق در فضا، به‌سر می‌برد. بلی! این داستان، بازتابی از زندگی دخترانی مانند ریحان است؛ دخترانی که در افغانستان زندگی می‌کنند و اکنون روح و روانی آشفته دارند، اما در ظاهرِ خندانِ خود، اندوه را پنهان کرده و با شجاعت به زندگی ادامه می‌دهند.

  • موسیقی؛ حرامِ طالبان که با پول حلال می‌شود

    Image: Elise Blanchard for The Washington Post شهروندان: طالبان در بدل پول برای ما مجوز شرعی پخش موسیقی در عروسی را می‌دهند در حالی‌که طالبان موسیقی را «حرام» اعلام کرده‌اند، شهروندان در ولایت‌های مختلف کشور می‌گویند اعضای این گروه با دریافت رشوه، برای پخش موسیقی در محافل، «مجوز شرعی» صادر می‌کنند. نورالله، باشندۀ ولایت نیمروز، که به‌تازگی مراسم عروسی‌اش را برگزار کرده، به زن‌نیوز می‌گوید مأموران ادارهٔ امر به معروف و نهی از منکر طالبان از او مبلغ 45 هزار افغانی گرفته‌اند تا اجازه دهند در مراسمش موسیقی پخش شود. او می‌گوید: «طالبان برایم گفتند اگر موسیقی در محفل باشد، هم نان حرام می‌شود و هم عروسی. اما گفتند یک راه دارد؛ اگر پول بدهی، مجوز می‌گیری و موسیقی‌ات حلال می‌شود.» این روایت تنها به نیمروز محدود نیست. در ولایت غور نیز وحید، یکی از شهروندان، می‌گوید طالبان برای چهار ساعت موسیقی در مراسمش 25 هزار افغانی از او مطالبه کرده‌اند. وحید به زن‌نیوز می‌گوید: «اول گفتند موسیقی حرام است و نباید پخش کنم. تهدید کردند، اما بعد با لبخند گفتند اگر 25 هزار بدهی، حلال می‌شود. وقتی پول دادم، گفتند حالا آزاد هستی.» در همین حال، عالمان دینی و شهروندان کشور می‌گویند طالبان با استفاده از دین، فشار و تهدید را به منبع درآمد شخصی تبدیل کرده‌اند. یکی از علمای مستقل در کابل، بدون ذکر نام، در گفت‌وگو با زن‌نیوز می‌گوید: «طالبان از دین برای منفعت خود استفاده می‌کنند. وقتی حلال و حرام به پول گره می‌خورد، دیگر این دین نیست، تجارت است.» این در حالی است که طالبان از زمان بازگشت به قدرت، اجرای موسیقی را در محافل، رستورانت‌ها و رسانه‌ها ممنوع اعلام کرده و ده‌ها تن را به‌دلیل پخش موسیقی بازداشت یا لت‌وکوب کرده‌اند. با این حال، شکایت‌های گسترده از ولایت‌های مختلف نشان می‌دهد که «حرام طالبان» با پول «حلال» می‌شود؛ پدیده‌ای که مردم آن را «تجارت شرع» می‌نامند.

  • اتحادیه اروپا و ازبکستان نگرانی خود را نسبت به وضعیت زنان در افغانستان ابراز کردند

    Photo Credit: Reuters اتحادیه اروپا و ازبکستان در نشست اخیر شورای همکاری در لوکزامبورگ، نگرانی خود را نسبت به وضعیت زنان و دختران در افغانستان ابراز کردند. در هژدهمین نشست شورای همکاری اتحادیه اروپا و ازبکستان که در (21 اکتبر) در لوکزامبورگ برگزار شد، دو طرف ضمن تأکید بر گسترش همکاری‌های سیاسی و اقتصادی، «وضعیت بشردوستانه و حقوق بشری در افغانستان، به‌ویژه شرایط زنان و دختران» را نگران‌کننده عنوان کردند. براساس بیانیه رسمی شورای اتحادیه اروپا، دو طرف بر اهمیت ثبات منطقه‌ای، مقابله با تروریزم و رعایت حقوق بشر تأکید کرده‌اند. اتحادیه اروپا همچنین از تلاش‌های ازبکستان در زمینهٔ اصلاحات حقوق بشری، از جمله مبارزه با کار اجباری و حمایت از برابری جنسیتی، تقدیر کرده است. این نگرانی در حالی مطرح می‌شود که زنان افغانستان از زمان بازگشت طالبان به قدرت، به‌طور سیستماتیک از آموزش، کار و حضور اجتماعی محروم شده‌اند. طی چهار سال گذشته، میلیون‌ها زن و دختر افغان با محدودیت‌های شدید، محرومیت تحمیلی و سرکوب ساختاری روبه‌رو بوده‌اند؛ وضعیتی که نهادهای حقوق بشری آن را مصداق «آپارتاید جنسیتی» دانسته‌اند.

  • ریچارد بنت: طالبان از اعدام‌های علنی برای ترساندن مردم استفاده می‌کنند

    Image: unognewsroom ریچارد بنت، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر افغانستان، اعدام اخیر در ولایت بادغیس را محکوم کرده و گفته است طالبان از اعدام‌های علنی به‌عنوان ابزاری برای ترساندن مردم و اعمال کنترل اجتماعی استفاده می‌کنند. بنت در بیانیه‌ای افزوده است که «اعدام در ملأ عام و سایر مجازات‌های ظالمانه، نه‌تنها شکلی هولناک از خشونت است، بلکه ابزاری عمدی برای القای ترس و سرکوب جامعه به‌شمار می‌رود. این اعمال باید صریحاً محکوم شوند.» بنت با اشاره به فقدان عدالت و استقلال قضایی در ساختار عدلی طالبان گفت: «اجرای مجازات اعدام در هر کشوری نگران‌کننده است، اما در افغانستان که دادرسی عادلانه وجود ندارد، این مسئله به‌مراتب نگران‌کننده‌تر است.» او تأکید کرد که «مجازات اعدام، مجازاتی بی‌رحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز است؛ اغلب به‌صورت ناعادلانه اجرا می‌شود، برگشت‌ناپذیر است و نمی‌تواند نقش بازدارندهٔ مؤثری در برابر جرم ایفا کند.» بنت گفته است که اعدام در ملأ عام هفته گذشته، یک نمونهٔ دیگر از خشونت طالبان بود که با هدف ایجاد ترس و کنترل جامعه انجام شد. او خواستار توقف فوری تمام اعدام‌ها و آغاز روند لغو کامل این مجازات در افغانستان شد. این در حالی است که دادگاه عالی طالبان در 24 میزان، یک مرد را که به اتهام قتل مجرم شناخته شده بود، در ورزشگاه ولایت بادغیس به‌صورت علنی اعدام کرد. گفتنی است که از زمان تسلط طالبان بر افغانستان در اگست 2021 دست کم 11 نفر در ملاء عام اعدام شده اند.

  • دیدبان حقوق بشر: طالبان حضور زنان در رسانه‌ها را به صفر رسانده‌اند

    Image: AP دیدبان حقوق بشر می‌گوید طالبان از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، آزادی رسانه‌ها را به‌طور بی‌سابقه‌ای سرکوب کرده و حضور زنان در رسانه‌ها را تقریباً به صفر رسانده‌اند. این نهاد روز پنج‌شنبه (اول عقرب) در گزارشی گفته است که در چهار سال گذشته، رسانه‌ها در افغانستان زیر سانسور و نظارت شدید استخبارات طالبان قرار گرفته‌اند و مقام‌های محلی این گروه با اجرای خودسرانه قوانین، فضای رسانه‌ای را به شدت محدود کرده‌اند. در این گزارش آمده است: «رسانه‌ها گزارش داده‌اند که مأموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر به‌طور مکرر برای بررسی رعایت قوانین، به‌ویژه تفکیک محل کار زنان و مردان و اطمینان از پوشیدن حجاب توسط زنان، به رسانه‌ها مراجعه می‌کنند.» دیدبان حقوق بشر تأکید کرده است که این محدودیت‌ها باعث کاهش چشم‌گیر شمار خبرنگاران زن شده است؛ به‌گونه‌ای که در بسیاری از ولایت‌ها دیگر هیچ خبرنگار زنی در رسانه‌ها کار نمی‌کند. خبرنگاران زن گفته‌اند هنگام انجام وظیفه در مناطق غیرشهری مجبورند با محرم سفر کنند و اجازه گفت‌وگو با مقام‌های طالبان را ندارند. فرشته عباسی، پژوهشگر بخش افغانستان در دیدبان حقوق بشر گفته است: «در حالی‌که همه خبرنگاران افغان آسیب دیده‌اند و بسیاری کشور را ترک کرده‌اند، زنان خبرنگار بیش از همه آسیب دیده‌اند.» به‌گفته‌ی این نهاد، طالبان خبرنگاران زن را مجبور به رعایت پوشش مورد نظر خود کرده و حضور آن‌ها در برنامه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای را به‌شدت محدود ساخته‌اند. پخش سریال‌ها و برنامه‌هایی که زنان در آن حضور دارند نیز ممنوع شده است. در گزارش آمده است که طالبان گزارش‌های رسانه‌ای را پیش از انتشار مرور می‌کنند و هر مطلبی را که به باور آن‌ها «روحیه و نگرش عمومی را تضعیف کند»، سانسور می‌کنند. این فشارها باعث شده بسیاری از خبرنگاران به خودسانسوری روی بیاورند و گزارش‌های خود را به رویدادهای رسمی و تشریفاتی مانند مراسم اهدای جوایز، دیدارهای دیپلماتیک و پروژه‌های توسعه‌ای محدود کنند. یک خبرنگار مستقر در کابل به دیدبان حقوق بشر گفته است که دو بار به‌دلیل گزارش نکردن از مراسم دولتی بازداشت شده است. خبرنگار دیگری نیز گفته است که پس از نرفتن به یک مراسم دولتی، از ادامه گزارش‌دهی منع شده است. دیدبان حقوق بشر همچنین به وضعیت دشوار خبرنگاران تبعیدی افغانستان اشاره کرده و گفته است که بسیاری از آنان در کشورهای همسایه در خطر اخراج اجباری قرار دارند. این نهاد از دولت‌های میزبان خواسته است اصل «عدم بازگرداندن» را رعایت کرده و از خبرنگاران افغان، به‌ویژه زنان، در برابر بازگشت اجباری به افغانستان محافظت کنند. فرشته عباسی تأکید کرده است: «سرکوب رسانه‌ها از سوی طالبان در حالی افزایش یافته که افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری به رسانه‌های آزاد و مستقل نیاز دارد.» او افزوده است: «ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و دیگر کشورهایی که وعدهٔ اسکان مجدد افغان‌ها را داده‌اند باید حمایت خود را از خبرنگاران افغان در معرض خطر گسترش دهند و همهٔ اخراج‌ها به افغانستان را متوقف کنند.» دیدبان حقوق بشر همچنین خواستار افزایش اسکان مجدد پناه‌جویان افغانستان از پاکستان به کشورهای ثالث و حمایت از رسانه‌های افغانستان در تبعید، به‌ویژه خبرنگاران زن شده است. این در حالی است که طالبان از زمان تسلط دوباره بر افغانستان، محدودیت‌های گسترده‌ای بر فعالیت رسانه‌ها و خبرنگاران وضع کرده‌اند. این محدودیت‌ها باعث تعطیلی شمار زیادی از رسانه‌ها و مهاجرت اجباری صدها خبرنگار، به‌ویژه زنان، از کشور شده است.

  • رؤیاهای ناتمام؛ کانکور بدون دختران در افغانستان

    بخش دوم | خاموشی پس از رویا Social Media نویسنده: روئینا بخشی قلب زیبای ریحان به‌شدت از حوادث آن روزها اندوهگین شده بود. همه‌چیز برایش گنگ و نامفهوم نمایان می‌شد و نمی‌دانست چه کند. زمانی‌که با مرسل قصه‌کُنان راهی خانه می‌شد، دلش چون پرنده‌ای در قفس پرپر می‌زد. نجواهای ناخوشایند، قلبش را شنوا بود. مردم شهرها از جنگ و خشونت‌ها هراسان و نالان می‌گشتند. ریحان با دوستانش نگران آینده‌ تحصیلی خود بودند که مبادا اجازه رفتن به مکتب را بعد از این نداشته‌ باشند و دولتِ سرکوبگر، هزاران امید آن‌ها را در خود دفن کند. ـ خدا نگهدار، مرسل‌جان، به امید دیدار. ـ رسیدیم؟ هیچ فکری به سرمان نمانده، در افکار نامعلوم، مسیر خانه را از یاد بردیم. ـ دخترم، خوش آمدی، بیا برایت نان می‌آورم. ـ نه مادرجان، میلی به غذا ندارم… می‌خواهم فقط بخوابم و در رؤیا دیدن پنهان شوم. گویا این‌بار، رویای او واقعاً به تلخی کامش شد. کابل توسط دولت به طالبان سپرده شد، زمان توقف کرد و همه‌چیز به‌یک‌باره دود شد و به هوا رفت. ریحان در گوشه‌ای سکوت کرد و بدون هیچ حرفی به دیوار اتاق خیره ماند. گویا چشمانش توان پلک زدن نداشتند. روزگار تاریکی برای او و دیگر دختران رقم خورد. خواب از چشمان عسلی‌اش رخت بربست؛ نمی‌دانست به کدام آرمان چشم بدوزد و با کدام انگیزه‌ای صبح‌ها بیدار شود. ریحان به این فکر می‌کرد که چگونه باید پس از این زندگی کند؛ در این فضای غبارآلودی که چشم و دلش را می‌آزرد، چگونه باید نفس بکشد و این وحشت را درک کند. او افسرده‌خاطر شده بود، دیگر به تفریح و خوش‌گذرانی علاقه نداشت، نمی‌خندید و کم‌حرف شده بود. دایماً به نقطه‌ای نامعلوم خیره می‌ماند و از چشمان بادامی‌اش سیل‌گونه اشک می‌بارید. پس از اعلام دولت مبنی بر خانه‌نشینی زنان و دختران و ممنوعیت رفتن آن‌ها به مکتب، دانشگاه و وظیفه، روانِ ریحان و دوستانش محکم ضربه خورد و آسیب روحی دیدند. هیچ‌گاه گمان نمی‌بردند روزی چنین شود. رؤیاهایی که فقط رؤیا ماندند و دستانی که هرگز به آن نرسیدند. وقتی کتاب‌ها و وسایل مکتبش را در یک الماری می‌گذاشت تا دیگر به آن‌ها نگاه نکند، قلبش خون می‌گریست. کی باورش می‌شد روزی به این حال بیفتد؟ ریحان دیگر آن ریحان سابق نبود؛ ضعیف، گوشه‌نشین و پرخاشگر شده بود. در خانه بدخلقی می‌کرد، به‌خصوص با رحمت که رفیق شوخ و لجبازش بود. رحمت همیشه او را با حرف‌هایی که از نظر خودش شوخی بیش نبود، اذیت می‌کرد: «تو برای همیشه به مکتب و دانشگاه نمی‌روی، باید در خانه بمانی و تمام کارهای خانه را انجام بدهی.» گاه با شوخی و ناخودآگاه، بدون هیچ نیتی، با گلولهٔ زبان، آدم‌ها را می‌کشیم. دردِ جگرسوزِ ریحان و دستانِ آویخته‌اش به زنجیر، گره‌ای عمیق بر اندیشه‌هایش افروخته بود. روزها همچون سال سپری می‌شد. روابط اجتماعی‌اش با دوستان و اقارب کمرنگ شده بود. کارهای خانه را انجام می‌داد و می‌خواست همیشه در اتاق خود، روی تختش بخوابد. استرس و فشار، او را در خود محسور کرده بود. وقتش را در خلوت با گریه و ناله سپری می‌کرد. هر زمان که به خبرها گوش می‌داد، آرزو می‌کرد همه‌چیز تغییر کرده باشد، اما نخیر … این فقط یک تصور و خیال‌پردازی بیش نبود. بعضی از دوستان و صنفی‌هایش کشور را ترک کردند و راهی مهاجرت شدند. اقتصاد خانوادهٔ ریحان نیز خوب نبود تا بتوانند به خارج از کشور مهاجرت کنند و خانواده‌اش هم نظاره‌گر این رنج‌های ریحان بود و ناراحت می‌شدند. اقارب بدخواهش بارها می‌گفتند: «هیچ دختری دیگر به مکتب رفته نمی‌تواند، البته ضرور هم نبود درس بخوانند؛ دختران باید کارِ خانه را انجام بدهند و باید به زودترین فرصت ازدواج کنند.» ریحان نمی‌خواست فعلاً ازدواج کند و از این حرف‌های رکیک نفرت داشت، اما هیچ‌کس او را نمی‌فهمید و درک نمی‌کرد. سه دوست عزیز او همچنان بدتر از ریحان می‌سوختند. مرسل با خانواده‌اش به خارج از کشور رفت، رعنا با پسرکاکایش که در بدخشان زندگی می‌کرد ازدواج کرد و راهی آن‌جا شد. تنها ریحان و هدیه در کابل زندگی می‌کردند. دردِ دوریِ دو عزیزش او را محزون کرده بود. بی‌نهایت دوست‌شان داشت و دلتنگ‌شان بود. می‌خواست مرسل و رعنا را دوباره ملاقات کند، اما حالا این یک خواستهٔ غیرممکن بود؛ تا واقعیت! مهاجرتِ عزیزان، کمرِ همت را می‌شکند و بالای قلب سنگینی می‌کند.

  • یک رادیو ویژه خبرنگاران زن در هرات فعالیت خود را آغاز کرد

    Sent to Zan TV در حالی که محدودیت‌های گسترده طالبان، فعالیت خبرنگاران زن در رسانه‌ها را در سراسر افغانستان به‌شدت محدود کرده است، یک رسانه صوتی با نام «نوای زن» به‌صورت ویژه و با تمرکز بر فعالیت خبرنگاران زن در ولایت هرات آغاز به کار کرده است. مسئولان این رسانه، هدف از ایجاد آن را حمایت از خبرنگاران زن، دادخواهی برای حقوق زنان، و بازتاب واقعیت‌های خبری مرتبط با زندگی و چالش‌های زنان در شرایط کنونی افغانستان عنوان می‌کنند. به گفته‌ی مسئول این رسانه، تمام کارمندان و خبرنگاران این رادیو را زنان تشکیل می‌دهند و 80 درصد برنامه‌های آن نیز آموزشی است. در همین حال، برخی از زنانی که از طریق این رسانه صاحب شغل شده‌اند، از این فرصت ابراز خرسندی کرده و می‌گویند با وجود فشارها و تهدیدهای موجود، مصمم‌اند صدای زنان جامعه باشند؛ زنانی که اکنون زیر سایه کنترل، سانسور و محدودیت‌های گسترده طالبان زندگی می‌کنند. آغاز فعالیت «نوای زن»، در شرایطی که بسیاری از رسانه‌ها تعطیل شده و ده‌ها خبرنگار زن خانه‌نشین شده‌اند، گامی نادر و جسورانه در مسیر حفظ آزادی بیان و مبارزه برای حقوق زنان تلقی می‌شود.

  • پناهجوی افغان به اتهام آزار جنسی یک زن در لندن در دادگاه حاضر شد

    Image Source: dailymail بشیر هوتک، پناهجوی 23 ساله افغان در بریتانیا، به اتهام «آزار جنسی» و «ضرب‌وشتم» یک زن در لندن، روز سه‌شنبه در دادگاه حاضر شد. او متهم است که به تاریخ 29 جون سال جاری، در یکی از بارهای منطقه وست‌اِند لندن، یک زن را مورد آزار جنسی و خشونت فیزیکی قرار داده است. براساس گزارش رسانه‌های بریتانیایی، در زمان وقوع این رویداد، هوتک در هتل «آیبیس استایلز سیون‌کینگز» در شرق لندن اقامت داشته است. هوتک در جلسه دادگاه با یک وکیل فارسی‌زبان حاضر شد، اما تنها چند دقیقه پس از آغاز جلسه، وکیل اعلام کرد که دیگر نمی‌تواند از او دفاع کند. به‌نقل از گزارش‌ها، زمانی که از هوتک خواسته شد تا پاسخ خود را به اتهامات اعلام کند، او به گریه افتاد و گفت: «زبان انگلیسی‌ام خیلی ضعیف است. بیمارم، تحت درمان داکتران هستم و داروهای زیادی مصرف می‌کنم.» قاضی به او سه هفته مهلت داد تا وکیل جدیدی پیدا کند. جلسه بعدی دادگاه به تاریخ 10 نوامبر تعیین شده است. تا آن زمان، هوتک به‌طور مشروط آزاد باقی می‌ماند؛ مشروط بر این‌که با شاکی تماس نگیرد. قاضی هشدار داد که در صورت نقض این شرایط، پولیس او را بازداشت کرده و وضعیت آزادی موقتش بازبینی خواهد شد.

  • هریت هرمن: زنان افغان تسلیم نشده‌اند و بریتانیا در کنار آن‌ها ایستاده است

    Photo: HarrietHarman/X هریت هرمن، فرستاده ویژه بریتانیا در امور زنان و دختران، گفته است که زنان افغان با وجود سرکوب و محدودیت‌های طالبان تسلیم نشده‌اند و بریتانیا نیز در دفاع از حقوق آنان استوار ایستاده است. هرمن روز چهار‌شنبه (30 میزان)، در پیامی همراه با عکسی از دیدار پیشین خود با فعالان زن افغان نوشت: «پیام زنان افغان روشن است؛ آن‌ها تسلیم نشده‌اند - و ما نیز تسلیم نخواهیم شد. بریتانیا در مطالبهٔ حقوق آنان محکم ایستاده است و صدای‌شان را تقویت می‌کند.» در تصویری که او منتشر کرده، شماری از فعالان زن افغان در کنار هرمن و ریچارد لیندزی، نماینده ویژه بریتانیا برای افغانستان، دیده می‌شوند. پیش‌تر، ریچارد لیندزی در تاریخ 10 اکتبر با نشر همین تصویر از این نشست خبر داده بود و در پیامی آن را «گفت‌وگویی سازنده و مهم» خوانده بود. او گفته بود که رهبران زن افغان دیدگاه‌های خود را دربارهٔ چگونگی حمایت از حقوق، رهبری و مشارکت زنان در آیندهٔ افغانستان مطرح کردند. این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که زنان افغانستان همچنان زیر سایهٔ سرکوب طالبان از آموزش، کار و حضور اجتماعی محروم‌اند. با وجود درخواست‌های مکرر جامعه جهانی برای بازگرداندن حقوق اساسی زنان، طالبان تاکنون هیچ گامی در این زمینه برنداشته‌اند.

  • زنان ملل متحد: زنان و دختران در جهان با بی‌سابقه‌ترین سطح خشونت و محرومیت روبه‌رو هستند

    Photo: WAKIL KOHSAR /AFP زنان ملل متحد (UN Women) در گزارشی تازه هشدار داده که زنان و دختران در سراسر جهان، با شدیدترین سطح خشونت و محرومیت در دهه‌های اخیر روبرو هستند. این گزارش به مناسبت بیست‌وپنجمین سالگرد تصویب قطعنامه 1325 شورای امنیت سازمان ملل، که بر نقش و مشارکت زنان در صلح و امنیت جهانی تأکید دارد، روز دوشنبه (28 میزان) منتشر شده است. طبق این گزارش، بیش از 676 میلیون زن و دختر در فاصله کمتر از 50 کیلومتری مناطق درگیری‌های مسلحانه زندگی می‌کنند. در دو سال گذشته، موارد خشونت جنسی مرتبط با جنگ‌ها 87 درصد افزایش یافته و مرگ‌ومیر غیرنظامیان، به ویژه زنان و کودکان، چهار برابر شده است. سازمان ملل متحد می‌گوید که در پایان سال 2024، حدود 123 میلیون نفر در جهان به اجبار آواره شده‌اند؛ بیش از 60 میلیون تن از آنان زنان و دختران هستند. بسیاری از این زنان در شرایط بی‌پناهی، با خطر بالای خشونت جنسی روبرو بوده و از دسترسی به خدمات بهداشتی و آموزشی محروم مانده‌اند. گزارش همچنین به نادیده گرفتن نقش زنان در فرآیندهای صلح اشاره می‌کند: در سال 2024 تنها 7 درصد از مذاکره‌کنندگان و 14 درصد از میانجی‌گران در روندهای رسمی صلح، زنان بوده‌اند. در بسیاری از مذاکرات صلح، حتی یک زن هم حضور نداشته است. 
افغانستان در این گزارش به عنوان یکی از کشورهایی برجسته شده که زنان و دختران در آن، بیشترین آسیب را از درگیری‌ها، فقر و محرومیت‌های اجتماعی متحمل می‌شوند. تحت حاکمیت طالبان، زنان افغان با یکی از شدیدترین اشکال تبعیض و محرومیت در جهان مواجه‌اند. گزارش تأکید می‌کند: «چهار سال پس از بازگشت طالبان به قدرت، هشت زن از هر ده زن جوان افغان از آموزش، کار یا مهارت‌آموزی محروم مانده‌اند.» علاوه بر این، دهه‌ها پیشرفت در حضور زنان در نظام عدلی و قضایی از بین رفته است. از زمان تسلط طالبان در سال 2021، تمام زنان قاضی از دستگاه قضایی برکنار شده‌اند. سازمان ملل متحد هشدار می‌دهد که افغانستان یکی از کشورهایی است که بیش از یک میلیون زن باردار و شیرده با سوءتغذیه حاد روبرو هستند. این کشور در کنار جمهوری دموکراتیک کنگو، اتیوپی، سودان جنوبی و سودان، در میان مناطق بحرانی سوءتغذیه زنان قرار دارد. گفتنی است که از زمان تسلط طالبان در سال 2021، محدودیت‌های شدیدی بر حضور اجتماعی زنان و دختران در افغانستان وضع شده است. طالبان آموزش، کار، تحصیل و حتی حضور در فضاهای عمومی را برای زنان و دختران ممنوع کرده‌اند. این محدودیت‌ها نه‌تنها حقوق اولیه زنان را سلب کرده، بلکه دسترسی آن‌ها به خدمات اساسی مانند صحت و تغذیه را نیز به شدت محدود کرده است.

bottom of page