top of page

15 اگست برای ما فقط یک تاریخ روی تقویم نیست؛ زخمی است که هنوز تازه مانده.
سه سال میشود که صبحها با تصویر دروازههای قفلشدهٔ مکتبها بیدار میشویم و شبها با یاد فریادهای «نان، کار، آزادی» که خیابانها را پر کرده بود، به خواب میرویم.
Aug 141 min read


از پنهانترین صنفها، تا روشنترین آرزوها؛ داستان زندگی یک دختر افغان
در یکی از روزهای گرم تابستان، بعد از یک امتحان سخت مکتب، به خانه برگشتم. پدرم همه را صدا زد و با صدای پر از نگرانی از ما خواست تا آمادگی رفتن بگیریم. جنگ در شمال شدت گرفته بود و صدای درگیریها همهجا را پر از ترس و وحشت کرده بود. مردم یکییکی برای حفظ جان خود در حال ترک کردن خانههایشان بودند.
Aug 113 min read


bottom of page